دکتر سویل ☺همشو☺ دکتر نوامبر

یعنی تا آخرش، تا اوجش، یعنی همش دیگه ه ه ه ه

دکتر سویل ☺همشو☺ دکتر نوامبر

یعنی تا آخرش، تا اوجش، یعنی همش دیگه ه ه ه ه

پیدا کنید پرتقال/پرتغال فروش را

 آورده اند که (خیلی هم آورده اند ها): 

آورده اند که روزی دکتری به دکتر دیگری وعده به روز کردن وبلاگ نمود 

آورده اند که دکتر اولی به قول خود وعده ننمود  

آورده اند که دکتر دومی عصبانی همی بگشتی و به خود دری وری همی بگفتی 

آورده اند که دری وری دل وی را خنک نکرده و ترجیح همی بدادی که چشم دکتر اولی را همی در بیاوری...... 

آورده اند که از آنجایی که دکتر دومی دستش به دکتر اولی همی نمیرسیدندی، اخطاریه صادر کردندندی که خودت بیا دکتر جان با زبان خوش به وعده ات عمل نما و گرنه زلزله  ترکیه از منزل به قصد دانشگاه حرکت همی کردندی و در دفتر مبارک جنابعالی اتفاق خواهد همی افتادی(به قیافه من میاد در حال شوخی زدن باشم دکتر؟

پیش پ. ن. :  

هر چی ما هی منتظر نشستیم تا عطسه ی عافیتی بر این خرابه ی خاک گرفته بزنی دکتر... 

بقول شاعر، زهی تصور باطل! زهی خیال محال!    

خود پ. ن.:  

دلمان هوس بازی های وبلاگ نویسی دوران نوجوانیمان را نمود. بازی اینطوری استش که از دوستاتون دعوت می کنید۱۰ تا چیز که دوس دارن و ۱۰ تا چیز که ازش متنفرن و تو وبلاگشون می نویسن تا با روحیاتشون بیشتر آشنا شیم. خوب من از  

نارین جان (البته از تو همون حباب)، نگین جان (نوجوان پر شر و شور خودم)، آنا جان ( البته بطور رسمی)، آقای سین ( البته از تو بهشت)   

دعوت بعمل میارم تابازی بچگانه منو بپذیرن و با من بچگی کنن   

نکته مهم کنکوری: 

 امیدوارم از شوخی زدن های من ناراحت نشید، هدف فقط و فقط آوردن لبخند به لبهای شماست. 

پس لرزه های پ. ن.:  

دکتر ، دلم و شکوندی، برو حالش و ببر ... 

چرا من فقط ۴ تا دوس دارم؟؟؟؟؟ 

سوال مهم کنکوری:  

چرا از دکتر سویل جهت بازی دعوت بعمل نیامد؟ 

۱) جزای وی همین است 

۲) وی کما فی السابق در کنفرانسی در خارج از کشور به سر میبرد 

۳) دکتر سویل را نادیده گرفتیم تا دلمان خنک شود

۴) از دکتر سویل که دعوت بعمل نمیارن، گوش وی را کشیده بزور میاورن  

 

پاسخ های کوبنده خود به این سوال حیاتی کنکوری را به باکس نظرات ریخته تا جگرمان حال بیاید(آیکون شیطونک+آیکون اون یارو بود که نیشش تا بناگوش باز بود و دندوناش خیلی درشت و مرتب و سفید بودن"خوش به حالش"، همون)

نظرات 20 + ارسال نظر
نارین جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:44 ب.ظ http://dailyrecord.blogsky.com

سلام دکتر
همون باید یه زلزله شما بفرستی گرد و خاکی به پا شه تا عطسه ای حاصل بشه

آخ جوون بازی دعوت شدم
10 تا هم زیاده هاا این حباب آدم رو تنبل می کنه
زودی می نویسیم

اول اول اول ل ل ل ل

خوشحالم که خوشت اومد. منتظرم ببینم مطلب زیباتو

نارین جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ب.ظ http://dailyrecord.blogsky.com

تا ارسال نظر رو زدم یادم افتاد یه چیزی رو نگفتم
طرفای شما عجب جاییه که توی پاییز برف میاد یه سقفی چیزی بذارید به فکر این پروانه های خوشمل باشید

طرفای ما همیشه برفیه بجز وقتایی که دکتر سویل با خودش بهار و میاره،
چه رمانتیک
این جمله رو من گفتم؟ جل الخالق منم استعداد دارما...
رمانتیک میشم مورمورم میشه همون خشن باشم بیشتر دوس دارم

Dr. Sevil شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:48 ق.ظ

Salam Dr.November,
Hope you are fine.Lezat mibaram az inhame khalaghiatet.Vali che kone in doctor binava ke ghahi oghat hang mikona o heirat..midoni ke on hamishe dar moghabelet kam miare hadeaghal tu ebraze ehsasatesh....in ruza ham ke saresh kheili shologhe na zelzele karish mikone na fekr konkor...vali tu hamasho az novambersh motmaen bash kam nemiare ki che arz konam koli ham jolove...va ama bad...ghol mide dei mah ye kale pacheye lori batun bezane be rag shayad maghbul oftad eradate khalesaneah ...rasti range cheshash ghahviee ya meshki

منت کشی ممنوع

آقای سین شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ http://enferadi0098.blogsky.com

سلام دکی جون
ممنونم که منو به عنوان یکی از 4 دوستت قرار دادی و تو این بازی شرکتم دادی
با کمل میل می پذیرم و بی نهایت خوشحال میشم
اول باید بگم که چنداد هم بچگانه نیست آخه بچه ها اصولا از چیزی متنفر نمیشن و این ما بزرگتر ها هستیم که از چیزی خوشمون میاد و از چیز هایی متنفر میشیم.

درووووووود
شونصد و پونصد تا تشکر واسه اینکه افتخار دادین آقای شین (ببخشید من بعضی وقتا شینم میزنه،)

اصولا بله اما فروعا خیر.

آقای سین شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ http://enferadi0098.blogsky.com

اول از دوست داشته هام میگم
1.شعر
2. موسیقی
3.سفر آنهم جاهای دور و بکر
4.صلاح رحیمی دوست خوب و مهربانم
5.خوشنویسی
6.مطالعه ی رمان
7.تنیس روی میز یا همون پینگ پنگ
8.کار البته کار که میگم منظورم کار مورد علاقه ام یعنی گل فروشی نه کاری که الان دارم و ازش چندان راضی نیستم
9.فیلم
10.خوابیدن و خوردن


با اجازه من چند لحظه برم یه کاری پیش اومد انجام بدم زودی برگردم
اومدم نفرتا رو می نویسم.
فعلا

این بار و اجازه میدم،‌اما دیگه تکرار نشه هااا

علایقتون متنوع استش و اون آخری جاش تو ردیفای اول استش. آخرین گزینه گذاشتین Significance ش رو از دس داده

و آآآآما گل فروشی، یوقتایی (دکتر سویل گوشت و بگیر، محکم گرفتی؟ محکم بگیریا) با خودم فکر میکردم من باید زن یه گل فروش رمانتیک بشم. چند بار هم تلاش کردم اما پروژه هام ناکام موند. هرچی به این دکتر سویل میگم بیا سرکوچمون گل فروشی بزنیم اما گیر داده به کله پاچه ای و سبزی فروشی

آقای سین شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:59 ب.ظ http://enferadi0098.blogsky.com

سلام دوباره

راجع به 10 چیزی که از آن ها متنفرم باید بگم که من اصولا سعی می کنم از کسی نفرت نداشته باشم چرا که متنفر بودن از کسی یا چیزی منجر میشه که حس نفرت در من زنده بشه و متعاقبا از چیز ها و کسان زیادی متنفر میشم بنابرین سعی میکنم جهت همیشه مرده نگه داشتن حس نفرت در وجودم از کسی متنفر نباشم اما در این یک سال گذشته رئیس اداره که اصولا آدم نفرت انگیزیست تلاش داشت که حس نفرت رو در من زنده کنه و در مواقعی هم موفق شد اما همیشه تلاش کردم خودم رو ازش دور نگه دارم و یا باهاش مقابله کنم تا حداقل چیزی تو دلم نمونه که منجر به نفرت بشه به همین خاطر همیشه سعی میکنم آدم رکی باشم و یا آدم با گذشتی باشم که منجر به نفرت از دیگرون نشه.

با تشکر و ممنون از بازی خوبی که راه انداختی.

اصولا طرز فکر بسیار ایده آلی دارید(البته اگه این رئیس جون بزاره)
همه مثل شما فکر میکردند دنیا گلستان میشد

دستتون ۷ تا مرسی. قدم رنجه نمودید

نارین شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ب.ظ http://dailyrecord.blogsky.com

چه جالب اولین باره که اول شدماااا
بازی شما رو در 2 پست جدا مفصل نگارش نمودیم دکتر

اینجوی یاس دیگه. این پدیده ۷ سالی یه بار فقط تو وبلاگ ما اتفاق میفته. قابل نداشت عزیزمَ شد صد تومن

مفصل خدمت شما رسیدیم

نگین یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

میگم مگه خودتون چند سالتونه دکتر
دکتر سویل چی؟

خودتونم بازی رو بنویسید دیگه منم نوشتم

باشه عزیزم . منتظرم این دکتر سویل بنویسه اول. اعتصاب غذا کردم قول داده اینبار اون آپ کنه

و آآممما صحبت از سن و سال شد.... ای وای بوی سوختگی میاد. خدا مرگم نده غذام سوخت... وااااااییییی بدبخت اولدوم، من برم سراغش زود برمیگردم...

نگین یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

۳) دکتر سویل را نادیده گرفتیم تا دلمان خنک شود

احسنت. بسیار کوبنده بود

مادوتا یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ http://manbayou.blogsky.com

ممنون که به خونه ما سر زدین بازم تشریف بیارین!!
وبلاگ باحالی دارین جناب دکترررررررر!

دستتون مرسی. باحالی از خودتون دوتااااست
میگم چطوری این رررررر دکترررررر رو میکشین؟ من هر کاری میکنم نمیشه ، زبونم نمیچرخه

مداد رنگی یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ب.ظ http://royayevaghei.blogsky.com/

انگار دکتر خیلی خوشحالی نه

اینطوری به نظر اومد؟ والا من از افسردگی به وبلاگ نویسی روی آوردم. امیدوارم کردی

دکتر نوامبر یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ب.ظ http://hamasho.blogsky.com

دیگه کسی نبود جوابشو بدم؟؟؟؟ به همه سر زدم؟ برممم؟

Pheeeeew

خداییش این فرآیند وبلاگ نویسی چقدر طاقت فرسا و زمان بر شده (نمیدونم دوران نوجوانی چطوری وبلاگمو با شونصد و پونصد تا لینک اداره میکردم!!! ای روزگار)

جلسه رسمیست یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ب.ظ http://jalase-rasmist.blogsky.com

سلام دکی جون
الان خسته و کوفته از سر کار اومدم و با این همه کامنتی که گذاشتی دهنم باز موند
قهر چرا؟
خب سوالا رو جواب دادم.کامنتت رو که همه خوندن.مطمئن باش.یه کم خستگی از تنم در بره لینکت می کنم.دکتر جون چرا به روز نمی کنه؟از الان اجازه ی تنبلی نده.فردا مصیبت میشه ها.از ما گفتن.

نصیحت شما به سرعت عملی شد
جای یک عدد ماهیتابه بر سر مبارک ایشان خالی بود، ما پرش کردیم

سحر سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ب.ظ http://kissmeagain.blogfa.com

سلام دکی باحال بود پیش ما بیا...

سلام عزیزم. پیش شما هم اومدیم

نگین جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

سن؟! منو نپیچان!

چه خشن

جلسه رسمیست جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ق.ظ http://jalase-rasmist.blogsky.com

سلام دکی جون
قابلی نداریم ها
هر کدومو خواستی بگو پست می کنم
هر وقت دوباره به دنیا اومدم و پسر هم بودم تو هم وجود جدیدی داشتی میام می گیرمت.قبوله آبجی؟

DEAL !

آقای سین شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ http://enferadi0098.blogsky.com

سلام دکی جون
نه بخدا بحث منت کشی نبود هرچند من همیشه منت آنا جان رو می کشم.همون موقع که داشتم به روز می کردم آشتی کردیم.

همه ی دوستان ما جزوی از خانوادمون هستن پس غریبگی نکن.

خداروشکر ... نظر لطفتونه...باعث افتخاره ه ه ه

جلسه رسمیست شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ب.ظ http://jalase-rasmist.blogsky.com

راست می گم به خدااااا
الانم فقط تونستم این جا کامنت بذارم
نگو گلم
تسلیت چیه؟نگو خانومی

جلسه رسمیست شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ب.ظ http://jalase-rasmist.blogsky.com

به کامنتات تو پستای قبلیم سر بزنی می بینی گلم
جای blogsky نوشته بودی blogkواسه همین نمی شد بیای از اون آدرس
بگذریم

جلسه رسمیست شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ب.ظ http://jalase-rasmist.blogsky.com

دکی جون آن هستی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد